خاطره یک عضو جدا شده منافقین از حمله آمریکا به عراق
به گزارش دکور پرداز، «برج های دوقلو در آمریکا را زدند و آمریکا تهدید کرده به عراق حمله خواهد نمود و هم اکنون برادر مسعود اعلام آماده باش داده و گفته برای رفتن به عملیات سرنگونی آماده شوید که بمحض حمله آمریکا ما هم به ایران برویم! ازاین رو سفارش می کنم سریعا به تشکیلات برگردی. اگر ما به ایران رفتیم تو اینجا جا می مونی و آنوقت کسی نیست که حتی برایت غذا هم بیاورد!»
به گزارش دکور پرداز به نقل از ایسنا، حمید دهدار حسنی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق( منافقین) در خاطره ای در رابطه با تصمیم حمله آمریکا به عراق و وعده های پوشالی مسعود رجوی روایت می کند: ۲۰ شهریور سال ۸۰ دقیقاً یک ماه و چند روز از زندانی شدن من در زندان انفرادی فرقه در کمپ اشرف می گذشت و من به جز چهار دیواری اتاقی که در آن بودم، خبری از دنیای بیرون نداشتم.
به یاد دارم چند روز پس از آن که به این زندان منتقل شدم و داشتم از تنهایی کلافه می شدم به مسئولین عمدا گفتم می دانم داشتن رادیو و تلویزیون برای اعضا ممنوع می باشد، اما من که از تشکیلات شما جدا شدم حداقل برایم رادیو و تلویزیون بیاورید تا مشغول باشم که این درخواست من با واکنش شدید مسئولین فرقه مواجه گردید و گفتند: «این چه درخواستی است که داری؟ ما چنین امکاناتی را نمی توانیم برایت فراهم نماییم.»
بهرحال روزها و شب ها کار من نگاه کردن به در و دیواراتاق بود و در افکار خودم سیر می کردم، اما مصمم بودم تا شرایط سخت زندان را تا روز رهایی از فرقه تحمل کنم. تا این که غروب روز ۲۰ شهریورماه سال ۸۰ رسید و یکی از مسئولین بنام آرمان جم نفس زنان در حالیکه دو برگه کاغذ در دست داشت با عجله وارد اتاق من شد و اظهار داشت: «خبرهایی برایت دارم که اگر بدانی سریعا به تشکیلات بر می گردی!»
وی افزود: «برج های دوقلو در آمریکا را زدند و آمریکا تهدید کرده به عراق حمله خواهد نمود و هم اکنون برادر مسعود اعلام آماده باش داده و گفته برای رفتن به عملیات سرنگونی آماده شوید که بمحض حمله آمریکا ما هم به ایران برویم! ازاین رو سفارش می کنم سریعا به تشکیلات برگردی. اگر ما به ایران رفتیم تو اینجا جا می مونی و آنوقت کسی نیست که حتی برایت غذا هم بیاورد!»
وی برگه را به من داد و اظهار داشت: «بیا خودت هم بخوان.» من که آشنایی به ترفندها و از این دست آماده باش های توخالی رجوی داشتم با لبخند طعنه آمیزی نگاهی به وی انداخته و گفتم: «انگار یادتان رفته که پیش از این که مرا یه این زندان منتقل کنید چه برخوردهایی با من کردید! اصلا زندان لایق من بود؟» و در ادامه با طعنه به او گفتم: «از این آماده باش ها زیاد دیدم، اما اینبار هر وقت خواستید به ایران بروید درب این اتاق را باز کنید. وقتی مطمئن شدم که به ایران رسیدید یک جوری خودم را به تهران می رسانم. نگران خورد و خوراک من هم نباشید.»
او با لحن تندی اظهار داشت: «یعنی اینقدر بی غیرت شدی که حتی دیگر حرف های برادر مسعود برایت اهمیتی ندارد؟!» من با عصبانیت جواب دادم: «لطفا برو که حال و حوصله این چرندیات را ندارم.» البته درطی ۶ ماهی که من در زندان بودم مرتب مسئولین مختلف نزد من می آمدند و هر کدام با فریبکاری و دادن وعده های مختلف تلاش می کردند مرا متقاعد به بازگشت به تشکیلات فرقه کنند. بهرحال پس از آن که مسئول مربوطه پاسخ مرا شنید، گفت:: خودت می دانی اگر جا ماندی به ما ربطی ندارد و بعد رفت.»
بعد از رفتن او خبرهایی که در برگه نوشته بود را یکبار دیگر مطالعه کردم که فقط نوشته بود دو هواپیما به برج های دوقلو برخورد کردند و تعدادی کشته شدند و از این بابت مرحله حساسی است. برگه ها را به کناری انداخته و به فریبکاری و حقه بازی های رجوی و مسئولین فرقه اش خندیدم. اما از سوی دیگر هم خودم را بخاطر این که سال ها وقت، عمر و جوانی ام را در فرقه بیهوده هدر داده و این که چرا زودتر از اینها جدا نشدم سرزنش کردم. پس از ۶ ماه سران فرقه مرا به زندان ابوغریب فرستادند تا شاید فشارهای آن زندان مرا شکسته و مجبور به بازگشت به تشکیلات شوم.
اما نهایت چی شد؟ من پس از چندین ماه تحمل سخت ترین شرایط زندان ابوغریب به لطف و یاری خدا و البته با دعای خیر خانواده ام به وطن بازگشتم و برای همیشه از شر فرقه رجوی نجات یافتم. ولی سرنوشت فرقه چی شد؟ هم اکنون بیشتر از دو دهه اسن از آن واقعه حمله به برج های دوقلومی گذرد ونه تنها رویای خیالی رجوی برای رفتن به ایران و سرنگونی محقق نشد بلکه تمامیت فرقه با خفت و خواری به فرسنگ ها فاصله از مرزهای ایران واقع در کشور آلبانی و در مکانی ایزوله شده منتقل شدند تا دوران کهولت را بگذرانند و بطور قطع در همانجا به مرور محو و به زباله دان تاریخ خواهند رفت. اما امیدوارم تا آن زمان، آن دسته از اعضایی که هنوز در فرقه مانده اند بتوانند با تصمیم درست زندگی خویش را با جدایی از فرقه نجات داده و زندگی جدیدی را در هر مکانی که دوست دارند آغاز کنند.
منبع: دكور پرداز
مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب